Monday, December 11, 2006

درسی از یک استاد

گنجيشك كوچولو تو يك روز سرد زمستون داشت بالاي يك مزرعه پرواز ميكرد. هوا اونقدر سرد بود كه بعد از يك مدت گنجيشك كوچولو تو هوا يخ زد و افتاد پايين. يك مدت همينطور مثل يك گلولة يخ زده اونجا افتاده بود كه يهو آقا گاوه كه داشت ازونجا رد ميشد يك تاپالة مشتيِ با پدر مادر(!) انداخت رو گنجيشك كوچولو. چند دقيقه بعد گرماي مطبوع تاپالة آقا گاوه يخ گنجيشك كوچولو رو آب كرد و گنجيشك كوچولو هم كه حالا حسابي گرم شده بود، از شدت خوشحالي شروع كرد به آواز خوندن. صداي آواز گنجيشك كوچولو رسيد به گوش آقا گربه كه از همون نزديكي ميگذشت و اون هم صدا رو دنبال كرد و اومد بالاسر تاپالة آقا گاوه و با دقت گنجيشك كوچولو رو از اونتو درآورد و بعد هم با لذت خوردش
!نکته اول: هركسي كه تا گردن ميرينه به آدم، دشمن آدم نيست
!نکته دوم: هركسي كه آدم رو از تو گه نجات ميده، رفيق آدم نيست
!نکته سوم: اگه تا گردن تو گـه گير كردين، لااقل دهنتون رو ببنيد
سرما خوردن برای من که خوب بود، هرچند هنوز تموم نشده، ولی فهمیدم:
برای سرما خوردن شاخ و شونه نکشم و نگم داداش ما تو هوای منی 7 درجه هم بودیم پس این 1 و 2 درجه بالای صفر چیزی نیست!
چقدر لوسم(برای این صفت که انتخاب کردم شک دارم! شاید زود رنج بهتر بود؟) که بعد از یه سرما خوردن که فقط آبریزش بینی داشتم و یه چند تا تب و لرز, 4 روز نازنین رو به باد فنا دادم.
اینکه من آدمش نیستم که دور و برم آشغال روی زمین باشه, حتماً باید برش دارم .
سرما خوردم
از اول هفته توی اتاقم حبس شدم، دیگه دورترین جایی که رفتم خشکشویی سر کوچه امون بود(حواسم نبود سلمونی هم رفتم)
نتایج جالبی هم تا اینجا داشته :
اول اینکه میشه همه ی دستمال کاغذی ها , خورده کاغذها ... همه رو آخر شب یا هر وقت حوصله دارم جمع کنم. حوصله داری هی خم بشم بخاطر یه دونه دستمال کاغذی؟
دوم چقدر وقت مهمه و چه سریع میگذره
سوم اینکه چقدر مریض شدن بده. به هیچکدوم از برنا مه هام نرسیدم، لعنتی
دیگه از خوابیدن بدم میاد ، خیلی!
ولی باز مجبورم. خدارو شکر که من سرما خوردگی گرفتم و چیز دیگه ای نگرفتم!

Here I come!

می خواستم با آغاز سال نو میلادی اینجا رو افتتاح کنم ولی طاقت نیاوردم

Saturday, December 2, 2006

And now 2nd round of my life Begins.Here I come.